شعر نماز
شعر نماز
﹀︿﹀︿﹀
دوش گفتم ای نماز ای نـور دین
ای ستون دین اسـلام مبین
از چه فرمودســت خـــلاق ودود
رحــمت حق از تــو می آید فرود
از تو شیطان ترسناک وهایل است
بی تو اصل هر عبادت باطل است
با تو من در انجــمن ما می شود
پشـت شیطان زین نمط تا می شود
از چه در هــنگامه یـوم الحساب
از تو می گردد سر آغاز حــساب
گفت : نور چشم احمد (ص) بـــوده ام
انبیا را آخــرین فـرمــوده ام
مرز بیـن کفــر و دین را حایلم
معــنی خـیر العمل را شاملم
صلا زدند که برگ صبوح ساز کنید
به ساز مرغ سحر ترک خواب ناز کنید
میخمار شکن میدهند کز سرها
خمار چون شکن زلف یار باز کنید
سرود بدرقهی کاروان شب خوانید
در ای قافلهی صبح پیشواز کنید
به ساز زهره، سماوات میدهد پیغام
که گوش دل به مناجات اهل راز کنید
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گلها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
نماز ستون دینه
یک کار بهترینه
تو کتاب ها نوشته
مانع کار زشته
به لوح سینه نوشت
نماز کلید بهشت
نماز ما تا بپاست
تشکری از خداست
در بهشت باز باز
بیاید بخونیم نماز
هرکس نماز بخونه
بدونه خوب میدونه
﹀︿﹀︿﹀
اتل متل پروانه
نشسته روی شانه
صدا میاد چه نازه
میگه وقت نمازه
به این صدا چی میگه
میگن اذان اقامه
شیطونه ناراحته
دنبال یه فرصته
میگه آهای مسلمون
نماز رو بعدا بخون