شعر نماز
﹀︿﹀︿﹀
دوش گفتم ای نماز ای نـور دین
ای ستون دین اسـلام مبین
از چه فرمودســت خـــلاق ودود
رحــمت حق از تــو می آید فرود
از تو شیطان ترسناک وهایل است
بی تو اصل هر عبادت باطل است
با تو من در انجــمن ما می شود
پشـت شیطان زین نمط تا می شود
از چه در هــنگامه یـوم الحساب
از تو می گردد سر آغاز حــساب
گفت : نور چشم احمد (ص) بـــوده ام
انبیا را آخــرین فـرمــوده ام
مرز بیـن کفــر و دین را حایلم
معــنی خـیر العمل را شاملم
صلا زدند که برگ صبوح ساز کنید
به ساز مرغ سحر ترک خواب ناز کنید
میخمار شکن میدهند کز سرها
خمار چون شکن زلف یار باز کنید